زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با امام علیهالسلام در بازگشت به کربلا
شاعر : حسن ثابت جو
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : غزل
دراین سفر افغان و زاری كارِ من بود با خون دل چشم انتظاری كارِ من بود
یك كارون غم بود و من هم یك پرستار در شامِ مـاتم غـمگـساری كارِ من بود
مــیسـوخــتـم بــا نــالــۀ دردانــۀ تـــو بـهـرِ رقـیـه بـیقـراری كـارِ مـن بــود
من بـودم و افــغـان و زاری یـتـیـمـان این اضطراب و دل فكاری كارِ من بود
تا كـودكـانت را نـشـانـه رفـت دشـمـن بودم سپر چون جان نثاری كارِ من بود
میسوخت چشمم از شرارِ ضربِ سیلی گریان شدن با چـشم تاری كارِ من بود
من بودم و سجاد تو در سوز و در تب در این سفر شب زنده داری كارِ من بود
یك لحظهام پیـش دشمنت ساكـت نبودم با خواندن آن خطبه یاری كارِ من بود
گر لحـظـهای جـسمِ كـبـودم را بـبـیـنی گویی چو مـادر پاسـداری كارِ من بود
|